امتحان کنکور (یادداشت‌های زندگی دکتر محمد رضا طاهری: جلد اول)

حدودا دو ماه برای امتحان کنکور سال 1343 فرصت داشتیم. بنابراین شدید در جستجوی کلاسهای تقویتی بودیم. کلاسهای «هدف» و «خوارزمی» در آن زمان برای آمادگی امتحان کنکور معروف بودند. 

من در هر دو کلاس ثبت نام کردم. وقتیکه اساتید در کلاسهای فیزیک، شیمی یا ریاضی تدریس میکردند آنچنان شفاف و ساده مسائل را توضیح میدادند که بسیار عجیب بنظر میرسید، زیرا که مطالب را براحتی میفهمیدم. قطعا وجود چنین دبیرانی در سیستان و بلوچستان موجب پیشرفت علمی دانش آموزان میگردید.

افسوس که برای فردی مثل من وقت کم بود و امتحان کنکور بزودی شروع میشد. در آنزمان مهمترین آرزوی من این بود که در رشته پزشکی قبول شوم. اما قبولی در این رشته مخصوصا در آنزمان و با آن مشکلات و کمبودهای رفاهی و تحصیلی که ما داشتیم خیلی سخت بود. 

گاهی حین تحصیل یاد آن خاطره دوره کودکی می افتادم، خاطره ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود: هنگامیکه مادر مرا برای رفتن به دبستان در اولین روز دوره ابتدایی آماده میکرد بمن اینچنین گفت «پسرم تو باید پزشک شوی مثل دکتر رحمانی». پدر هم گاه گاهی عین همین جمله را تکرار مینمود. 

آرزو داشتم پزشک شوم تا به مردم خدمت کنم. هرگز در مورد مادیات و درآمد پزشکی فکر نمیکردم. این مسایل در آنزمان اصلا مطرح نبود بلکه آنچه که بیشتر اهمیت داشت پرستیژ اجتماعی و خدمات رسانی بود. تصور من این بود اگر روزی پزشک شوم، هم از لحاظ معلومات و هم از لحاظ اخلاقیات، جزو بهترین ها میشوم.

بالاخره، کلاسهای تقویتی به اتمام رسید و در امتحان کنکور شرکت کردم. علیرغم نگرانی هایی که عنوان کردم پس از امتحان خیلی امیدوار شدم که در رشته پزشکی قبول میشوم.

پس از امتحان کنکور میبایست به سراوان برمیگشتم. ولی قبل از رفتن به سراوان یک شب به اتفاق محمد رحیم یوسفی (پسر عمو) که در آنزمان گروهبان ارتش بود به نمایشنامه ای در لاله زار تهران رفتیم. آن شب چند خواننده معروف نظیر اکبر گلپایگانی و دلکش که در همان برنامه حضور داشتند و در حال آواز خواندن بودند را از نزدیک ملاقات کردیم. شب بیاد ماندنی بود.

✍ احمد رضا طاهری. یادداشتهای زندگی دکتر محمد رضا طاهری: جلد اول (۱۳۲۴-۱۳۴۶)، انتشارات نسیم حجاز ۱۳۹۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *